دانشگاه و جامعه: نقش دانشگاهيان
اصغر ميرفردي
سخن گفتن از نقش دانشگاه در جامعه بدون توجه به نقشآفريني دانشگاهيان بيهوده است. جوامع توسعه يافته از پيوند پويا بين دانشگاه و جامعه بهره بردهاند. پيوند بين دانشگاه و جامعه تنها به محصولات مادي مربوط نيست، مشاوره فكري و فعاليتهاي ترويجي از جايگاه مهمي در اين ميان برخوردارند. در كشورهاي جهان سومي چون ايران، اين پيوند به گونه كارآمد جا نيفتاده است و دانشگاه و نهادهاي جامعه در بسياري از حوزهها بسان جزيرههاي دور از يكديگر ادامه فعاليت ميدهند. ميتوان گفت مشكلات ساختاري همچون استقبال نكردن از استانداردها و رويكردهاي علمي موجب به انفعال كشيده شدن بسياري از دانشگاهيان نسبت به امور جامعه شده و اين وضعيت را پديد ميآورند. در نتيجه، بخش زيادي از فعاليتهاي علمي دانشگاهيان تنها در چارچوب دانشگاه است و همانجا ديده، خوانده و شنيده ميشوند و بايگاني ميگردند. به بيان ديگر، گويي نيازي به يافتههاي علمي و تحليلهاي برآمده از نظريهها و پژوهشهاي علمي در جامعه وجود ندارد و بود و نبود دانشگاه تفاوتي دربر ندارد. تنها كساني كه دغدغهشان براي جامعه بيش از ديگران است تا جايي كه امكان باشد از اين پوسته بيرون رفته و تلاش دارند از دانش خود براي شناخت مسائل، گفتوگو با نهادهاي جامعه و اقشار و گروههاي اجتماعي و توانمندسازي كنشگران و ذينفعان بخشهاي گوناگون بهره گيرند. چنين رويهاي كه عافيتطلبانه نيست در جامعهاي كه به دلايل پيشگفته كمترين پيوند با جامعه تبديل به رويه مرسوم و غالب براي بخش زيادي از دانشگاهيان شده است، خرق عادتي است كه به سهم خود پيامد خوشايندي براي جامعه دارد، زيرا نويد مسووليتپذيري و كنشگر بودن را به ارمغان ميآورد. دانشگاهيان دغدغهمند تنها به فكر پررنگ ساختن رزومه خويش نيستند، بلكه پيوند با جامعه و گرهگشايي از مسائل ريز و درشت آن را يك رسالت و وظيفه جوهري براي خود ميدانند و سختيهاي آن را نيز در عصر انفعال خواسته و ناخواسته بسياري از همكاران خويش به جان ميخرند. در روزهاي گذشته خبرهايي از كنار گذاشته شدن برخي از همكاران دانشگاهي در جامعه منتشر شده كه بازتاب زيادي پيدا كرده است. درباره اين دسته از همكاران، كنار گذاشتن آنها به توجه به فعاليتهاي علمي و اجتماعي آنها نگرانيهايي را براي جامعه دانشگاهي پديد آورده است. با توجه به شناخت نسبي كه بنده از فعاليتهاي جناب آقاي دكتر محمد فاضلي دارم، ايشان از نظر فعاليتهاي گوناگون به ويژه در زمينه پيوند با جامعه و پيگيري دغدغههاي گوناگون زيست محيطي، آب و... جزو فعالين شناخته شده هستند. لازم است درباره كنار گذاشته شدن همكاران دانشگاهي به نكات زير توجه نماييم:
1- در حالي كه جامعه ما در صدر كشورهاي مبدا فرار مغزهاست، مشاهده شيوه رويارويي با اعضاي هيات علمي ميل به ماندگاري براي ديگر همكاران و جوانان مستعد و فعال علمي را كاهش ميدهد.
2- در حالي كه دانشگاهها و همچنين نهادهاي بيرون از دانشگاه نيازمند ارتباط دوسويهاند و در اين راستا بايد انگيزش لازم در بين اعضاي هيات علمي افزايش يابد، اخراج نمودن هيات علمي كه فعاليت زيادي در اين حوزه دارد، نه تنها موجب كاهش انگيزه اعضاي هيات علمي ميشود، بلكه زمينهساز انفعال فزاينده ديگران را فراهم ميسازد.
3- اخراج هيات علمي از دانشگاه، حس ناامني و ناپايداري شغلي را براي ديگران پديدار ميسازد. در چنين شرايطي انگيزه فعاليت نظاممند، كارآمد و خلاقانه از سوي اعضاي هيات علمي به ويژه افراد جوانتر انتظاري تا حد زيادي كاهش مييابد.
4- جامعه ما از نظر اقتصادي و اجتماعي در شرايط ناخوشايندي قرار دارد.
به روايت معاون محترم وزير كشور، نارضايتيهايي در زير پوست جامعه وجود دارد. در چنين شرايطي ملتهب كردن جامعه با اقدامات شتابزده، كمكي به بهبود شرايط نخواهد كرد. ما در شرايطي قرار داريم كه تنها انسجام ملي ميتواند راه گذر از سختيها را هموار سازد. هر گونه اقدامي كه به انسجام اجتماعي در گستره ملي آسيب زند و موجب تشتت و چنددستگي شهروندان جامعه گردد، وضعيت را ناخوشايندتر خواهد ساخت.
5- اگر بپذيريم كه مديريت علمي جامعه را به توسعه و سرانجام نيك ميرساند و دانشگاه موتور محرك توليدات علمي و پرورش كارگزاران دانا و متخصص جامعه است، حفظ آرامش و بهبود انگيزه فعاليت در اين نهاد علمي شايستهترين خدمت به جامعه است و هرگونه سياستگذاري، گفتار و رفتاري كه دانشگاه را از ايفاي نقش سازنده خويش در جامعه دور كند؛ به هر بهانه و نيتي كه باشد، برخلاف منافع ملي است و جامعه را به ضعف و فقر دانايي و كاهش كارآمدي نزديكتر خواهد ساخت. اميد است وزارت محترم علوم، تحقيقات و فناوري با نظارت لازم، زمينه حفظ آرامش بيشتر دانشگاهيان و افزايش انگيزه فعاليت آنها را فراهم سازد.